مطالب و دست نوشته ها

مطالب و دست نوشته ها

انوااع مطالب زیبا خاطرات ، دل نوشته ها ،هنری،یادداشت ها ،داستان ها ،سرگرمی وخاطرات شهدا و ...
مطالب و دست نوشته ها

مطالب و دست نوشته ها

انوااع مطالب زیبا خاطرات ، دل نوشته ها ،هنری،یادداشت ها ،داستان ها ،سرگرمی وخاطرات شهدا و ...

پروردگارا گره بگشا

خدایا تو فقط در زندگی ام  سر پناهی

 یا رب تو تکیه گاهی بر این دل غمگین

پروردگارا  نگاهم در روزهایی

 پر از تشویش  و نگرانی است

هر کسی از سویی حرفی زند

اگر حرفی زنی

دلی را غمگین خواهی دید

اگر نزنی دراین ماتمکده

غده ای سر بسته می ماند

اگر غده شود روزی فوران می کند

و آتشین خواهد شد

خدایا روزی آرزوی این روز را داشتم

یا کریم ناشکری ات را نکنم و نمی کنم

ولیکن امروزم گره ها بیشتر شده

پیچ و خم ها بیشتر شده

امتحان هایت حتی از دیروزم

 سنگین تر شده

یا رحیم  تو توانایی بر

  باز گشایی این گره ها

بگشا گره ها را که تو

توانایی بر این گره ها

ای مهربانترین مهربانان

خدایا شکرت بابت تمامی داده ها و نداده هایت

دوستان یا علی ، التماس دعا

8:16 صبح روز سه شنبه

94/05/06

 

برگی از خاطرات شهدا...

برگی از خاطرات شهدا...

ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎﺏ حساسیت داشت...ﺣﺎﻟﺶ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ!

ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺑﻮﯼ ﮐﺒﺎب ﺣﺴﺎﺳﯽ؟

ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﯾﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ چاشنی ﻣﯿﻦ ﻓﺴﻔرﯼ

ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﻟﻮ ﻧﺮﻩ ﻣﯿﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﺯﯾﺮ

ﺷﮑمش ﻭ ﺫﺭﻩ ﺫﺭه کباب ﻣﯿﺸﺪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺩﺍﺩﯼ ﻧﻤﯽ ﺯﺩ و ﻓﻘﻂ ﺑﻮﯼ گوﺷﺖ

ﮐﺒﺎﺏ ﺷﺪﻩ به مشامت میرسید؛

ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮ ﺣﺴﺎﺱ نمیشدی؟؟

"شهید مهدی زین الدین"

شهدا شرمنده ایم

وقتی آدم یه نفر رو دوست داشته باشه

وقتی آدم یه نفر رو دوست داشته باشه

حاضره از جون براش مایه بزاره

خودش لقمه ای کمتر بخوره

 که برای اون  بذاره

از حق خودش بگذره

 تا برای او باقی بمونه

صبر می کنه تا اون بیاد

که شاید حتی شده

لقمه ای با اوبخوره

دستاشو تو دستاش می گیره

براش شفاس

دست نوازشش بر سر او

مهر و مهربانی ست

لحظه ای با او بودن

برای او ثانیه ثانیه اش طلاست

بغل او برایش آرامش و مهربانی ست

که هیچ کجای دنیا چنان آرامشی

نخواهد داشت

هر روز در انتظار اوست

برای از راه رسیدن

که لحظه ای با او باشد

هوا براش همیشه دو نفرس

وقتی باران می بارد چه زیباست

دست در دستان یکدیگر

در زیر باران قدم زدن

چه زیباست قطراتش

قطراتی چون در

جاری شدن بر گونه ها

نکته این جاست

که تا دیروز این 2 نفر

بیگانه بودند و

فرسخ ها فاصله

اما امروز بدین گونه

عاشقانه

چون قناری ها

آری خداست که این طور

مهر 1 نفر را که تا به دیروز

غریبه ای بیش نبود اینگونه

عاشقانه در دل آدمی

مهر می اندازد

چه سنت زیبایی ست

سنت رسول خدا (ص)

که با خواندن صیغه ای

محرم می شوند این دوبه هم

شیندم  داستانی  از کسی

که روزی مردی زنش شد مریض

دوید مرد باعجله سمت موتورش

روشن کرد به سرعت آن را

نشست و و زنش را نشاند پشتش

گفت بگیر  ز کمرم دستانت را

ازآن جا که تا به حال زن

ذره ای ندیده بود محبت مرد را

خیره شد با تعجب به او

اندکی بعد دستانش را محکم گرفت

چندی بعد زن آرام گرفت

و گفت به مردش خوب شدم

آری محبت این گونه اکسیری ست

که از سوی خداوند

در دل  دو نفر شکل می گیرد

6:35 صبح روز سه شنبه

94/05/06

خدایا کمک کن

خدایا کمک کن

کمک کن لحظه ای از تو غافل نباشم

بیراهه های  وهم و خیال شیطان را

دور ساز از همه ی  بنده ها ی حقیرت

الهی که آسمانت دستی باشد که

دستان گنه کارم را بگیرد ....

راهی پهناور و عمیق باشد که

پایم را از راه کج باز دارد

نوری زیبا و خیره کننده باشد که

چشمانم را جز به نیکی باز نکند

و جادویی باشد که

زبانم را  جز  به خیر نگشاید

دست بزرگی باشد بر روی سرم

برای اندیشه زیبا

پروردگارا  لحظات عمرمان را برکت ده

یا رب توبه مان را بپذیر

الهی العفو مان را قبول کن

باری که بر روی دوش مان است را

سبک کن

اندیشه مان خودت بساز

ای حکیم عالم

اگر لایقیم هدایتمان کن

ای مهربان ترین مهربانان

اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم

یا علی ، التماس دعا

ساعت 7:50 صبح روز دوشنبه

94/05/05

آخرین دست نوشته شهید چمران

آخرین دست نوشته شهید چمران دقایقی قبل از شهادت

، داخل ماشین و در حال رفتن به سوی دهلاویه که بعد از شهادتش از جیب پیراهنش بیرون آورده

شد  درحالی که خون آلود بود

ای حیات ! با تو وداع می کنم ، با همة مظاهر و جبروتت .

ای پاهای من ! می دانم که فداکارید ، و به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به

حرکت  درمی آیید ؛

اما من آرزویی بزرگتر دارم .

به قدرت آهنینم محکم باشید. این پیکر کوچک ؛ ولی سنگین از آرزوها و نقشه ها و امیدها و

مسئولیت ها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید .

دراین لحظات آخر عمر ، آبروی مرا حفظ کنید . شما سال های دراز به من خدمت ها کرده اید .

از شما آرزو می کنم که این آخرین لحظه را به بهترین وجه ، ادا کنید.

ای دست های من ! قوی و دقیق باشید . ای چشمان من ! تیزبین باشید . ای قلب من !

این لحظات آخرین را تحمل کن. به شما قول می دهم که پس از چند لحظه همة شما در استراحتی

عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید .

من چند لحظة بعد به شما آرامش می دهم ؛ آرامشی ابدی . چه ، این لحظات حساس وداع با

زندگی و عالم ، لحظات لقای پروردگار و لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد

شادی روح شهدا واموات خودتان صلوات

منبع  استفاده از وبلاگ    http://rahmat14.blogfa.com/

زندگی پیچ و خم خاطره هاست

زندگی پیچ و خم خاطره هاست

زمان چو برق و باد  می گذرد

و این بنده ی حقیر

سرگرم در این بلور دنیایی

خدایا نکند غرق شوم

در این پیچ و خم بی انتها

روم به این سو و آن سو

بهر هر کاری و گره ای

خدایا نکند لحظه ای

از یاد برم تو را از این ذهن آشفته

چه زیباست به هر جا روم

زیر این دست پهناورت

آسمان زیبای آبی

بی پایانت خواهم بود

چه زیبا گفت سهراب

هر کجای دنیا باشم

آسمان مال من است

7:07 صبح روز یکشنبه

94/05/04

یا علی ، التماس دعا

 

درانتظار نگاه

آقا این چشمان در انتظار نگاهی از توست

آیا شودگو شه چشمی بر

 این بنده ی حقیر اندازی؟

گمانم لایق نگاهت نیستم

زیرا که  چشمان این بنده ی حقیرت

گنه بسیار کرده

ویا اینکه تو در جلوی دیدگانم هستی

حتی هر روز و هر شب و هر لحظه

و لیکن چشم بینا ندارمت که بینم

                               به این امید که خدای تبارک  وتعالی ظهور آقایمان را نزدیک گرداند ...

الهی ، آمین... یا رب العالمین

ساعت 7 صبح روز پنج شنبه 94/05/01

 

اشکرلی انت یا رب

اول تمام امیدم به خداست

بعد  از خدا هم تو

خدارا شاکرم

که قرار داد تورا بر سر راهم

اگر تو نبودی این بنده ی حقیر

در کجا به سر می برد؟

در چه حالی بود؟

چه کاری می کرد؟

خدایا شکرت که
نجاتم دادی از این تاریکی های حزن

از این توهمات روز و شب

از این سردرگمی های بی انتها

از این پوچی ها

و زین ذهن مرداب عمیق

از نگرانی های عزیزانم کاستی

آزادم کردی از زندان بی هدف

رهاندی مرا از گناه

گرفتی دستم رابا

آن امام همامت حسین(ع)

یارب  نرهان دیگر

این دستان بی رمقم را

الهی العفو الهی  العفو الهی العفو

اشکرلی انت یا رب

یا علی ، التماس دعا ، ساعت 6:10 صبح روز سه شنبه 94/04/30

نوازش و مهرورزی

در ایران پدرها و مادرها مقابل فرزندشون همدیگر را نوازش

نمی کنند و در آغوش نمی کشند و اینکار رو مقابل کودک زشت

می دانند...

اما هنگام مشاجره رعایت فرزند را نمی کنند و مقابل او با هم

مشاجره می کنند.

 و فرزند چه بسا از داد و بیداد آنها به گریه می افتد.

 خوب در ایران کودکان از کجا مهرورزی بیاموزند؟

نوازش و مهرورزی در رسانه ها ممنوع است.

در مدرسه ممنوع است.

در خانواده ممنوع است.....

پس ذهن کودک در ایران بیشتر از مهرورزی، خشونت را می آموزد.
 
جان لنون چه زیبا گفته :در جهانی زندگی می‌کنیم که باید پنهانی

عشق بازی کرد، در حالی‌ که در روز روشن  خشونت را تمرین

می‌کنند.

 به امید یه زندگی پر از عشق. ...

دوست خوب قلب زندگی ست

آری دوست خوب قلب زندگی ست
زیرا که اذن الهی ست
مهر غریبه ای را  با آیه ای
که از جانب او آمده
در دل آدمی می اندازد
آن قدر  که انگار وقتی به او رسد
سال های سال او را داشته
و اگر  این انتخابی
بسی پایدار و درست باشد
در قلب آدمی جای خواهد گرفت
طوری که هر چه بالاتر رود
می شود 1 روح در دوجسم
همزبانی برای نهایت دلتنگی
عاشقی بسیار دلربا در کنارت
ودر نهایت یک دوست خوب
ویک همراه همیشگی در دنیاست
ولیکن همه ی این ها به اذن اوست
آری ، به اراده اوست
کن فیکن می شود
به اراده ی اوست که گوید
باش می شود
ای کاش همیشه اورا
در تمامی لحظات تلخ وشیرین زندگی مان
از یاد نبریم
ان شاءالله

                                                                                                                           یاعلی ، التماس دعا

                                                                                                                  25   ام ماه  مبارک رمضان

                                                                                              ساعت 5:44 روز یکشنبه  94/04/21