مطالب و دست نوشته ها

مطالب و دست نوشته ها

انوااع مطالب زیبا خاطرات ، دل نوشته ها ،هنری،یادداشت ها ،داستان ها ،سرگرمی وخاطرات شهدا و ...
مطالب و دست نوشته ها

مطالب و دست نوشته ها

انوااع مطالب زیبا خاطرات ، دل نوشته ها ،هنری،یادداشت ها ،داستان ها ،سرگرمی وخاطرات شهدا و ...

حکایت لونه زنبور در اردوی جهادی . مردادماه 94

سلام دوستان :

ان شاءالله که حالتون خوب باشه ،  و روزتون رو بسیار خوب و  توأم با

شادی آغاز کرده باشید ...

عکس زیر رو ببینید :

 

شاید تعجب کنید آخه بنده گفتم که عکس از بچه ها میزارم ولی

یواش یواش ان شاءالله میزارم ، آخه این عکس هم  یک خاطرس 

این  لونه  زنبوری  که  مشاهده  می کنید روی در ورودی سالنی که

کلاس های درس در اون  قرار دارند  بودش  بنده  با  دوستان جهادی

دقیقاً سه روز پشت سر هم چندین بار این لونه زنبور رو خراب کردیم

ولیکن فایده نداشت و زنبورها دوباره روز بعد که می اومدیم ساخته

بودن لونه شون رو ،خیلی عجیب بود،

این قضیه   باعث شد  که  این زنبورها سه نفر از بچه های مدرسه

رو نیش بزنن،آخرش دیگه دیدیم نمی شه دوستان  نفت ریختن مکان

لونه شون و بالاخره از بین رفت .

ولیکن خیلی ناراحت شدم که سه تا از بچه ها رو نیش زدن ...

بله این هم حکایت این عکس ...

تشییع پیکر شهید

سلام دوستان بنده برگشتم ،  ان شاءالله که حالتون خوب باشه ،

شرمنده ، رفته بودم اردوی جهادی نبودم ، جاتون خالی ، جایی که

رفتیم  آخرین روزی که حدوداً 2 روز پیش بود ،اون شهر میزبان  تشییع

پیکر شهیدمحمد رضا سهرابی  بود که نصیبمون ما هم  شد .

دوستان گفتن  اولین اردویی هست بود که این سعادت نصیبمون

میشه ، برا بنده که خیلی تازگی داشته چون اولین بارم بود که

می رفتم اردوی جهادی.

در ادامه عکس هایی از تشییع این پیکر می گذارم  ودر روزهای آتی

ان شاءالله خاطراتی از بچه های روستاهایی که رفتیم  خواهم

گذاشت ...

این عکس در محل مزار شهدایی که محل استقرارمون بود گرفته شده

شهید محمد رضا سهرابی

و این عکس ها هم توسط دوستان در شهر های دیگه گرفته شده که

محل عبور این شهید بزرگوار بوده

 

 

آرام

دل که آرام باشد

لحظه ها اگر پز از هیایهو و غوغا هم که باشد

چون به او بند است

در دریای مواج و طوفانی هم آرام است

 

احتمالاً به مدت 10 روز شاید 12 روز نباشم ...

سلام دوستان گرامی:

ان شاءالله که حالتون خوب باشه ،

ببخشید ، احتمالاً به مدت 10 روز شاید 12 روز نباشم ، بدی دیدید 

حلال کنید

شاید  دارم میرم دیگه خدا نخواست برگردم ، هر چی خدا بخواد ...

از لطف همه ی دوستانی که سر میزنند ممنون و تشکر ...

واسمون دعا کنید ان شاءالله شرمنده آقا امام زمان (عج ) نشیم ،

همتون زیر سایه ایزد منان خوش باشید .

یا علی ، التماس دعای زیاد

جوابی که همه را حیرت زده کرد ...

حتما بخون

جوابی که همه را حیرت زده کرد:

پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم دین

برای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد.

بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر

رد و بدل شد؛

پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟

معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب

خواهم داد، به امید خدا.

پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به

سه سوال من پاسخ بدهند!

معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم.

پسربچه: سه سوال دارم،

سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه

آن را به من نشان بده؟

سؤال دوم: قضا و قدر چیست؟

سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت

در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد گذاشت!

معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد،

پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چیزی باعث شد که از من ناراحت

و عصبانی شوی؟

معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما

زدم جواب هر سه سوال شماست.

پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم.

معلم: بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟

پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.

معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد موجود است؟

پسربچه: بله.

معلم: پس آن را به من نشان بده.

پسربچه: نمیتوانم.

معلم: این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم

او را ببینیم.

سپس اضافه کرد که آیا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟

پسربچه: نه.

معلم: آیا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟

پسربچه: نه.

معلم: این قضا و قدر بود.

سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلق شده است؟

پسربچه: از گل.

معلم: وصورت تو از چی؟

پسرپجه: باز از گل.

معلم: جه چیزی حس کردی بعد از اینکه بهت زدم؟

پسربچه: حس درد داشتم.

معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود،

پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان

دردناکی برای شیطان خواهد بود.

ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

اللّه ُلاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُو الْحَیُّ الْقَیُّوم لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا

 فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْض مَن ذَاالَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ

بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِم ْوَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُون بِشَیْءٍ

مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَاشَاء وَسِع کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَات وَالأَرْض وَلا

یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوالْعَلِی ُّ الْعَظِیمُ

ستایش زن

صوتی بسیار زیبا در مورد ستایش زن ، خیلی زیباست  گوش کنید


zan

ان شا ء الله مفید واقع شده باشد

آن محبت که اگر ذره ای باشد ...

حواسمان باشد شاید فرصت اندک باشد

شاید همین فردا ، ساعتی و ثانیه ای بعد

ما باشیم و

آن کس که می خواهیم نباشد

آن محبت که اگر  ذره ای باشد

که حتی آن  مخلوق خداوند

آن حیوانش که ازآدمی پایین تر است

تشکر می کند از آدمی

آیا آن یگانه مخلوق یکتا

آن آدمی که از جنس توست

لایق محبت نیست؟؟

محبت کن ای انسان

ای موجود ضعیف

که بی پروردگارت هیچی

که گویند:

از محبت خارها گل می شوند

وز محبت سرکه ها مل می شود

زین محبت است که

 آدمی مسرور  و شادمان گردد

ای انسان به چه مغروری ؟؟

تو که به اذن خداوندگار زمین

از همان آب بدبو  می شوی نطفه

که اگر آن خالق یکتا بخواهد

در 1 لحظه نیست می شوی

پس امروز محبت کن

تا هستند محبتت را دریغ مدار

که زمانت اندک است

ودیگر عزیزت نباشد

و آن جاست که

حسرت امروز را می خوری

یا رب  محبتت را از ما دریغ مکن

یا قدوس محیتت دوستان

و اهل بیت را

بر ما روا دار

با رحمت و مهربانی خود

ای مهربان ترین مهربانان

خدایا برای ثانیه ثانیه های نفس هایم شکر.

ساعت 5:16 صبح روز دوشنبه

ودر انتها کلیپی زیبا از جهنم و بهشت که حاصل محبت و دوستی ست

جهنم و بهشت

دوستان اگر لحظه ای دگرگون شدید  آن لحظه بنده ی حقیر را نیز از یاد نبرید

 یا علی ، التماس دعا

این روزها باید لب به سخن نگشایی

این روزها باید

 بعضی حرف ها را

در سینه پنهان کنی و

لب به سخن نگشایی

گاهی باید در نطفه

خفه گشت

سخنی بر زبان نیاورد

حق را باور ندارند

چون  دنیا پر از کینه و

دشمنی شده

آن قدر که نادانی

آن قدر جرأت می دهد

به خود

وارد خانه ای شود

و باوجود بودن صاحب خانه

 دست به دزدی زند

کجایند آن مردان پاک خدایی

مد شده این روزها بی حجابی

روسری را تا نیمه به سر انداخته

افتخار کنند آنان به این بد حجابی

جرأت آن که آنان را نهی کنی را نداری

کجایند آن دل های پاک

که به خاطر ذره ای از این خاک

از جان شان ، مالشان

دلشان ، زندگی شان

عزیزان و دلبند شان و از

همه و همه گذشتند

کجایند آن مردان پاک بی ادعا

پروردگارا مکن مارا شرمنده

این شهیدان راه حقت

ان شاءالله فردای محشر این قدر لیاقت داشته باشیم  که  همه را نه فقط

چند لحظه ای با اینان محشور شویم  و دستی بر سرمان بکشند ،الهی ،

آمین، به قول دوست عزیزی میگفت که خدایا فقط  یه لحظه من یه روبوسی

کنم با این شهدا بعدش اگه می خوای منو بفرستی جهنم بفرست .

خدایا شکرت بابت این نعمت هایی که دادی و ندادی

دوستان یا علی ، التماس دعا

ساعت 6:07 صبح روز یکشنبه ، 94/05/11

بوی نم خاک

بوی نم خاک

بوی نم دیوارهای کاه گلی

بوی علف های خیس خورده

بوی باران

بوی خدا ...

دانه ای بلورین و شفاف

که از آسمان بی انتهایش

بر سرت فرود می آید

آه چه زیباست این همه شگفتی

نظر کن اندکی در این جلوه ها

تفکر کن اندکی در این نعمات

شبنمی که بر روی برگ

گل ها می غلطد

دانه ای  چون بلور

بر روی  گلبرگ گل ها

لمس کن اندکی قطره ها

چون دست زنی آن قطره زیبا

جاری شود بر دستانت

چه حس خوبی ست

زمین را گویی انگار

غسل داده تنش را

آسمان آبی شده

انگار دنیا دوباره متولد شده

آه خدای من

چه زیباست شگفتی هایت

اندکی به این بنده ی حقیرت قدرت

بده تا درک کند این همه شگقتی ها

و زیبایی ها و لطف و کرمت را

ای خداوندگار رحیم

8:00 صبح روز جمعه  94/05/09

یاصابر

یاصابر ،یاجمیل

یا رحیم ، یا رحمان

یا ساتر العیوب

بشکند دستی که نمک ندارد

گویند تو خوبی کن و

در دجله انداز

که ایزد در بیابانت دهد باز

خدایا صبرم مگر چقدر است؟؟

تو پروردگار عالمی و

من بنده حقیرت

که جز تو کسی را ندارد

خدایا هر چه خوبی می کنم

هر چه احترام

آخرش بدی و بی احترامی ؟؟

گمانم دستانم را در عسل فرو کنم

و در دهانشان گذارم

هیچ نتیجه ای جز بدی ندارد...

بیشتر اوقات چاره ای

جز سکوت ندارم

ولیکن

یا رب  گاهی اوقات

چیزی در دلم نیس اما

بسیار آتشین می شوم

زبانم تند می شود

کسانی را می رنجانم

از تو می خواهم این لحظه ی آتشین

 را از درونم بیرون کنی

این شیطان آتشین را از

این وجود خسته دور سازی

خشم و غضب شیطانی را بگیری

 از این بنده ی حقیر و ناتوانت

یاصابر

بده صبری زیاد

یا ساترالعیوب

بپوشان عیب هایم را

الهی دورم ساز از این

دنیای شیطانی

که  رحمان و رحیم و صابر فقط تویی

7:52 صبح روز پنج شنبه

94/05/08