مطالب و دست نوشته ها

مطالب و دست نوشته ها

انوااع مطالب زیبا خاطرات ، دل نوشته ها ،هنری،یادداشت ها ،داستان ها ،سرگرمی وخاطرات شهدا و ...
مطالب و دست نوشته ها

مطالب و دست نوشته ها

انوااع مطالب زیبا خاطرات ، دل نوشته ها ،هنری،یادداشت ها ،داستان ها ،سرگرمی وخاطرات شهدا و ...

تشویش

خدایا
انگارهمین دیروز بود...
در کمال آرامش و آسایش
حاجتی در دلم
برد مرا به سوی دریاهایی
پر از تلأطم و تشویش
مدتی گذشت
آرام نگشتم
همچنان بودم در تشویش
روزی فرا رسید
خبری از یک آشنا
این نیز تشویشی دگر
گذشت تا به چند روز پیش
فرو رفتم در روزگار خویش
آن روز نیز
آشوبی بپابود در دلم
صبح به درگاه خدا
بردم شکایت ز تشویشم
اما اشتباه بود سخنم
اندکی گذشت
اما هم چنان تا ظهر
گویی بودند بارانی چشم و دلم
رسید ندای اذان
به اندک آبی کردم وضو
لب حوض آبی کوچک
در گوشه ای از حیاط
بنشستم پای راز و نیاز
به اتمام رسید راز ونیازم
با کمی تأمل
ذهنم به همان روزی که
حاجتی بود در دلم
به ناگاه گویی
بریختند آب را به روی آتش
رسیدم به ندای الهی
که چقدر زود
پاسخ داده حاجتم
از آن پس متوجه خود گشتم
که خداگویی
درهمین نزدیکی ست
در دل و وجود کوچکم